در سرزمینی، چون ایران که گسلهای فعال آن، چون رگهای پنهان در بستر زمین گستردهاند، زلزله تنها یک حادثه طبیعی نیست؛ تهدیدی مداوم است که گاه به ناگاه از دل زمین فوران میکند و جامعهای را به زانو در میآورد. در مواجهه با این واقعیت، باید میان «شناخت خطر» و «زیستن با خطر» تفاوت قائل شد؛ یکی در قلمرو علوم پایه مانند زلزلهشناسی و زمینشناسی جای میگیرد و دیگری در حوزه مهندسی و سیاستگذاری.
علم زلزلهشناسی تلاش میکند الگوهای رفتاری زمین را بشناسد؛ از موقعیت و فعالیت گسلها تا برآورد دوره بازگشت زمینلرزهها. ایران در این حوزه، به پشتوانه مراکز پژوهشی و دانشمندان برجسته، جایگاهی بینالمللی دارد، اما شناخت صرف، بدون کاربرد، تنها هشدار است. اینجاست که مهندسی زلزله وارد میدان میشود؛ دانشی برای ساختن بناها، شریانهای حیاتی و زیرساختهایی که تاب لرزش زمین را داشته باشند. واقعیت تلخ آن است که هر چند ایران در مهندسی زلزله جایگاهی بین ردههای سوم تا پنجم تولید علم جهانی را دارد، اما در اجرای اصول آن دچار ضعفهایی ساختاری است. آییننامهها و استانداردها موجودند، اما نظام نظارت، آموزش عمومی، اراده مدیریتی و مشارکت مردمی با آن همراستا نیستند. این فاصله، گسل واقعی ماست؛ گسلی میان دانش و اجرا، آگاهی و اقدام.
زلزله، برخلاف برخی تصورات عمومی، پدیدهای قابلپیشبینی دقیق نیست. تنها میتوان با تحلیل آماری دادههای تاریخی و لرزهنگاری، احتمال و شدت آن را برآورد کرد. مهمتر از پیشبینی، آمادهسازی است؛ مقاومسازی ساختمانها، آموزش مستمر مردم و ایجاد زیرساختهایی که در لحظه بحران و پس از آن، خدمات امدادی و حیاتی را ممکن کنند. مفهوم «جامعه تابآور» دقیقاً در همین نقطه معنا مییابد؛ جامعهای که حتی پس از زلزله، حیات عادی خود را باز مییابد.
تجربههای ملی و بینالمللی راه را نشان دادهاند. از پروژههای مقاومسازی در دهه ۸۰ شمسی که بهرغم آغاز پرقدرت، با تغییر مدیریتها و محدودیتهای بودجهای متوقف شدند، تا مدلهای موفقی مانند ژاپن و نیوزیلند که با آموزش همگانی، مقاومسازی تدریجی و مدیریت علمی بحران توانستهاند تلفات زلزله را به حداقل برسانند.
نمیتوان از زلزله جلوگیری کرد، اما میتوان از فاجعه انسانی و اقتصادی حاصل از آن پیشگیری کرد. امروز، نه کمبود دانش مانع ماست، نه نبود راهکار. آنچه ما را تهدید میکند، سستی در اجراست. زمان آن رسیده است که دانش موجود در آییننامهها، اتاقهای پژوهش و کنفرانسهای علمی، به مصالح مقاوم در دل خانههای مردم بدل شود. مقاومسازی، آموزش، نظارت و برنامهریزی درازمدت نه انتخاب، بلکه ضرورتند. فردای پس از زلزله را از امروز باید ساخت.